سلام ای سال نو

ای وامدار لحظه های روشن فردا

خدا حافظ تو را ای ای کهنه سال ای خاطرات شاد و نازیبا

سلام ای سبزی وآب زلال و سایه های بید

هلا ای آفتاب پاک پر امید

خداحافظ تو را یلدا و شبهای زمستانی

سلامم بر تو ای سالی که می آیی

طراوت بیشه پاک اهورایی، بهار سبز و رویایی

چه سرمستم، که می آیی

درودم بر تو ای فصل شکفتن

آشنای با طراوت، مهربان میلاد باریدن

خداوندا بگردان چون بهاران

حال من را،سوی آن حالی که می دانی

به جان سرو زیبا،سبز خواهم شد

بسان قاصدک ها، من رها از غصه خواهم شد

شما را حوض آبی

ابر بغض آلوده

ای زیبا کلام ناودان قصه گو

من دوست می دارم

سلام ای کوچه های شسته از باران

کنون ای مهربانان، یاد یاران،یاد یاران

خداحافظ ذغال رو سیاه

افکار سرما خورده محبوس

گذر کردم،سیاوش گونه پروازی فراز آتش و خرسند از پاکی

خدایا، کاسه تقدیر آوردم

و نجوا گونه،قاشق می زنم تا صبح

عطا کن قسمت من را تو بهروزی

به قدر ظرف من،نه

قدر مهر ، چون تو معبودی

کریما،روزی ام را عاشقی فرما

خدایا، قطره اشکی عطایم کن

ببارم گاه گاهی، رو به در گاهی

خدایا سالها و لحظه های رفته ام، رفتند

مرا اینک، تو سال و لحظه های با سعادت، هدیه ام فرما

به من آرامشی،مهری، عنایت کن

یقینی مرحمت فرما

بفهمم تا خدا، یک خدا،باقی ست

و روحی،تا به پرواز آورد، این جسم خاکی را

خدایا، باور افسردگان را،چون بهاران زندگانی ده

و روح خسته گان راهم، خروشی جاودانی ده

کویری قلب تنهایان،به مهری،آبیاری کن

به کوی بی کسان،یک مهربانی،آشنایی را، تو راهی کن

هر آن کس را که با هجر عزیزی امتحان کردی

به یاد خاطراتش، عاشقانه زندگی کردن، تلافی کن

بکوبان با سر انگشتان مهری، کو به درهای غربت را

بسوزان ریشه های سرد نفرت را

حبیبا، سال نو را

سال نور و عاشقی فرما

بزرگا، زندگی کردن، نشانم ده

و راه و رسم دل دادن، ستاندن، پیش پایم نه

به کامم لذت با هم نشستن، مهر ورزیدن عنایت کن

فهیم ارزش هر لحظه ام گردان

بدانم خنده در آیینه، بس زیباست

بفهمم بغض در آدینه، دست ماست

بخوانم با قناری ها، خدا این جاست

بجویم من خدایم، چون که حق زیباست

عزیزا هفت سین عیدمان را

سایه سار سبز سیمای سحر خیزان سرو اندیش ساعی،

مرحمت فرما

خدایا باور تقدیر را

این کیمیا درس بهاران را

در اعماق قلوبت یخ زده

گرم و شکوفا کن

تو خار هر کدورت را

به گلبرگ گذشتی،بی اثر گردان

چکاوک را تو یاری کن

به آوازی، دل همسایه مان را، شاد گرداند

شقایق را

که دشت لخت و عریان، شعله پوشاند

به خوشبختی، نشان کوچه بن بست ما را ده

نشان مردم این شهر را، یاد بهار آور

خدایا،

در طلوع سال نو

آغاز راه سبز فرداها

تو قلب هر مسافر را

به نور معرفت

آگه به راز و رمز زیبای سفر فرما

بفهمان زندگی بی عشق، نا زیباست

که قدر لحظه ها

در لحظه نا پیداست...

سال نو مبارك